خلاصه داستان: یک پسر نوجوان به صورت اتفاقی دستگاهی را روشن می کند که سرعت بسیار زیادی به بدن او می بخشد، در صورتی که دیگران او را به صور عادی می بینند...
خلاصه داستان: درن شان، پسر نوجوانی است که برخلاف میلش و برای نجات جان دوستش مجبور به انجام کاری می شود که زندگی اش را به کلی تغییر می دهد. و آن کار چیزی نیست جز، تبدیل شدن به یک خون آشام!
خلاصه داستان: فیلم داستان سه دوست است که کارشان فیلمبرداری از مکان های مرموز و ترسناک و سپس قرار دادن آنها بر روی وبلاگشان می باشد. آنها یک روز برای فیلمبرداری به یک انبار در مزرعه ای می روند و وقتی وارد آن انبار می شوند به طور اتفاقی داخل حفره ای می افتند و اتفاقی باور عجیب برای آنها رخ می دهد، آنها به قدرت باور نکردنی دست پیدا میکنند که می تواند با ذهن خود اشیاء را تکان دهند ولی چندی بعد کنترل این قدرت از دست آنها خارج می شود و …
خلاصه داستان: داستان درباره ی ناصر علی، یه موسیقیدان بسیار با استعداد است که بعد از یه مشاجره ی سخت با همسرش، همسرش ویولن ناصر علی را میشکند. اون بعد از این اتفاق تصمیم میگیرد برای ویولونش یه جایگزین انتخاب کند، و حتی کار به خودکشی هم میرسد. این فیلم آخرین هفته ی زندگی ناصر علی را به تصویر میکشد...
خلاصه داستان: سرآشپزی که رستوران خود را از دست داده، در تلاش برای بازپس گیری زندگی سابق خود و کنار هم آوردن خانواده اش، اقدام به کار در یک ماشین فروش غذا می کند و..
خلاصه داستان: دو ورزشکار بریتانیایی، یکی یهودی مصمم و دیگری یک مسیحی مؤمن، در المپیک 1924 به پیروزی می رسند، زیرا با مسائل غرور و وجدان دست و پنجه نرم می کنند.
خلاصه داستان: ریلی، زندگی تقریباً کاملی داشت که با یک تصادف ناگهانی خودرو به پایان رسید. این اتفاق خانواده را بدون مادر گذاشت. با شروع تحقیقات، پرونده با کشف عجیبی توسط کری، خواهر ریلی، پیچیدگی پیدا کرد. کری متوجه شد که این تصادف ممکن است دلیل واقعی مرگ خواهرش نباشد.
خلاصه داستان: هنگامی که یک نجاتدهنده متعهد به طور ناخواسته درگیر طرح آدمربایی دختر نوجوان یک ثروتمند میشود، باید او را از چنگال باندهای رقیب که با خطرات غیرقابل پیشبینی در هر گوشهای او را تعقیب میکنند، نجات دهد.
خلاصه داستان: لیا، معلم بازنشستهای که قول داده خواهرزاده گمشدهاش، تکلا، را پیدا کند، به استانبول سفر میکند. در آنجا با اوریم، وکیلی که برای حقوق ترنسها مبارزه میکند، آشنا میشود. با پیشرفت جستجو، لیا احساس میکند به تکلا نزدیکتر از همیشه شده است.